تحولات لبنان و فلسطین

به‌طور کلی فلسفه تصویری کلی از عالم وجود را ترسیم می‌کند که در هیچ جای دیگری به این کلیت قابل رسم نیست. پاسخ‌هایی که برای تبیین این مسائل کلی داریم، ایدئولوژی و بنیان فکری ما را تشکیل می‌دهد که خواه ناخواه بر حرکت فرد و جامعه مؤثر است.

ماجرای فلسفه به زبان ساده!

آخرین روز آبان در تقویم فرهنگی ایران، به بزرگداشت ابونصر فارابی، روز حکمت و فلسفه نامیده شده است. اما فلسفه از چه سخن می‌گوید و چه تأثیری در زندگی ما دارد؟

ماجرایی که از فارابی آغاز شد

ابونصر از فاریاب خراسان بزرگ بود، منطقه‌ای که در افغاستان کنونی قرار دارد. فارابی علاوه بر منطق، پزشکی، ریاضیات، موسیقی، جامعه‌شناسی، علوم سیاسی و... از بزرگ‌ترین فلاسفه ایران و جهان بود که در قرن سوم و طلیعه عصر طلایی تمدن اسلامی ظهور کرد.

فارابی منطق صوری یونانی را به جهان اسلام منتقل کرد و تفکر فلسفی ارسطو را برای اندیشمندان مسلمان شرح داد. او برای نخستین‌بار در جهان اسلام، مکتب فلسفی جامعی را بنا کرد تا به‌عنوان مؤسس فلسفه اسلامی شناخته شود.

البته باید گفت عقلانیت اسلامی با ظهور اسلام ایجاد شده بود و تأسیس فلسفه اسلامی به معنای تدوین علمی و شکوفایی آن بود.

فارابی دین و فلسفه را در پیوند با هم می‌دید و معتقد بود میان این دو تناقضی وجود ندارد و برخی اختلافات ظاهری با تأویلات فلسفی برطرف می‌شود.

تأثیر او بر تفکر اندیشمندان پس از خودش، نظیر ابن‌سینا به حدی شگرف بود که او را معلم ثانی و زمینه‌ساز شکوفایی تمدن اسلامی دانسته‌اند.

فلاسفه چه می‌گویند؟

علومی که معمولاً با آن‌ها سروکار داریم، مثل ریاضیات، فیزیک، شیمی، تاریخ و... معمولاً پرسش‌های ما درباره چیستی و چگونگی اشیا و پدیده‌ها را پاسخ می‌دهند، اما پرسش‌های مهم‌تر و کلی‌تری وجود دارند که پاسخ به آن‌ها در این علوم پیدا نمی‌شود. پرسش‌هایی مثل مسائل کلی هستی و وجود، معرفت، نفس انسان، خدا و دین‌. حتی مسائلی مثل عقل، دانش‌ها و ارزش‌ها، ذهن و زبان نیز جایی در علوم مرسوم ندارند.

اما این‌ها پرسش‌هایی هستند که از ابتدای زندگی بشر بر زمین، برای او مطرح بوده است؛ اینکه علت پدیده‌ها چیست؟ چه نیروهای بر طبیعت مسلط هستند؟ پس از مرگ برای انسان‌ها چه اتفاقی می‌افتد؟ و...

این‌ها موضوعاتی هستند که به پای فلسفه نوشته شده‌اند تا با روش‌های عقلی برایشان تبیینی بیابد و شاکله فکری فرد و جامعه بر مبنای آن شکل بگیرد. حتی اصل خود علم و علوم هم در فلسفه بحث می‌شود.

به‌طور کلی فلسفه تصویری کلی از عالم وجود را ترسیم می‌کند که در هیچ جای دیگری به این کلیت قابل رسم نیست. پاسخ‌هایی که برای تبیین این مسائل کلی داریم، ایدئولوژی و بنیان فکری ما را تشکیل می‌دهد که خواه ناخواه بر حرکت فرد و جامعه مؤثر است. بسیاری از اندیشمندان دلیل پیشرفت یا عقب‌افتادگی جوامع را در اهمیتی که جوامع به مباحث عقلی و فلسفی می‌دهند، دانسته‌اند. پس به نظر می‌رسد مسائل کم‌اهمیتی نیستند!

حرف‌های مهم فلسفه اسلامی

فلسفه اسلامی درباره مسائل کلی مانند وجود و ماهیت، اصل علیت، معرفت، نفس، خدا و دین‌ بحث می‌کند. البته برخلاف سایر علوم اسلامی از آیات و روایات برای استدلال و اثبات موضوعات فلسفی استفاده نمی‌شود؛ بلکه با استدلال‌هایی اثبات می‌شوند که مبتنی بر بدیهیات عقلی هستند. اما این به‌معنای بی‌ارتباطی فلسفه با اسلام نیست؛ چراکه بسیاری از مسائل فلسفه اسلامی، از آموزه‌های اسلامی نشأت گرفته و درنهایت برخی از آن‌ها در خدمت اثبات آموزه‌های اسلامی بوده است. مسائل مورد بحث در فلسفه اسلامی معمولاً به چند بخش کلی تقسیم می‌شود:

مسائل عمومی مثل انواع وجود، امکان، ماهیت، وحدت و کثرت، علیت، علم و...

خداشناسی یا الهیات که درباره اثبات ذات خدا، توحید، افعال و صفات خدا و مسائل ناشی از آن‌ها مانند قضا و قدر، جبر و تفویض، قدمت و دوام عالم، شُرور و... بحث می‌کند.

علم‌النفس درباره نفس انسان و ویژگی‌های وجودی آن گفت‌وگو می‌کند.

معرفت‌شناسی به بررسی ذهن و شکل‌گیری ادراک در آن می‌پردازد و دین‌شناسی که حقیقت مرگ، اثبات معاد، عالم برزخ، حقیقت قیامت، میزان، حساب، سعادت و شقاوت، بهشت و جهنم و در نهایت ضرورت وحی و مسئله نبوت را اثبات می‌کند.

مکاتب مهم فلسفی جهان اسلام

فلاسفه اسلامی روش‌های متنوعی برای تفکر فلسفی خود داشته‌اند که موجب شکل‌گیری مکتب‌های فلسفی متعدد در جهان اسلام شده است. فلسفه مشّاء، فلسفه اشراق و حکمت متعالیه، سه مکتب مهم فلسفی در جهان اسلام هستند. فلسفه مشاء، نخستین مکتب فلسفه اسلامی، تحت تأثیر ارسطو، روشی کاملاً استدلالی دارد. فارابی و ابن‌سینا از اولین و برجسته‌ترین فیلسوفان این مکتب بوده‌اند. فلسفه اشراق که توسط شیخ شهاب‌الدین سهروردی ایجاد شد، افزون بر روش عقلی و استدلالی، بر شهود درونی و سیر و سلوک نیز تأکید می‌کرد. اما حکمت متعالیه، نظام فلسفی‌ای بود که ملاصدرا با ترکیب سه روش‌ عقلی، نقلی و شهودی بنا کرد. او تلاش کرد با پیوند سه‌ منبع معرفت، یعنی عقل، وحی و شهود، مکتب فلسفی جدیدی ارائه دهد که ضعف‌های مکاتب فلسفی پیشین را نداشته باشد.

فلسفه و مخالفان سرسخت

فلسفه از علومی است که مخالفان سرسختی هم دارد؛ البته خیلی بیشتر و سفت و سخت‌تر از مخالفان سایر علوم! در جهان اسلام با تضعیف مکتب عقل‌گرای معتزله و تسلط جریان اشاعره و اهل‌حدیث، ضدیت با فلسفه به روش غالب اندیشمندان اهل‌سنت تبدیل شد که در قرن دوازدهم و ظهور محمدبن عبدالوهاب به اوج خود رسید و آثارش تا قرن‌های اخیر ادامه دارد. موافقت و مخالفت با فلسفه در جهان اسلام، بحث و جدل‌های علمی جدی را به دنبال داشت و آثار زیادی دراین‌باره نگاشته شد. برای مثال غزالی کتابی با عنوان «تهافت الفلاسفه» (تناقضات فلاسفه) نوشت و ابن‌رشد در کتاب «تهافت التهافت» (تناقضات کتاب تهافت!) به او پاسخ داد. البته ماجرای مخالفت با فلسفه همیشه به بحث و کتابت محدود نبوده و گاه به تکفیر و تفسیق نیز انجامیده است.

عقل‌گرایی شیعه و فلسفه اسلامی

اما جریان غالب عقل‌گرای شیعه،‌ اهل فلسفه بودند و بسیاری از فقیهان نامدار آن در زمره فلاسفه نیز به‌شمار می‌آمدند. فقهایی نظیر خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، میرداماد، ملاهادی سبزواری، آخوند خراسانی و امام خمینی(ره) از این جمله بودند. با این‌حال مخالفت با فلسفه یا برخی از روش‌ها و نتایج تفکر فلسفی در میان بسیاری از عالمان بزرگ شیعه نیز وجود داشته است. برخی جریان‌های فکری نیز در مخالفت با روش عقلی و فلسفی شکل گرفت که ظهور اخباری‌گری در قرن یازدهم از مهم‌ترین آن‌هاست. در دهه‌های اخیر، گروهی از عالمان شیعه که با عنوان مکتب تفکیک یا مکتب معارفی خراسان شناخته می‌شوند، با اینکه حکم کلی به نفی فلسفه نمی‌دهند، اما خواستار جدا شدن و تفکیک میان روش‌های دینی و فلسفی بوده‌اند تا از این طریق، معارف خالص وحیانی را از تلفیق با معارف خطاپذیر بشری حفظ کنند.

فلسفه‌های مضاف

وقتی هر علمی از منظر فلسفی مورد مطالعه قرار گیرد، فلسفه آن علم ایجاد می‌شود. فلسفه‌های مضاف شاخه‌هایی از فلسفه هستند که یک حوزه یا پدیده خاص را به‌طور تخصصی از دیدگاه فلسفی بررسی می‌کنند. برای مثال، فلسفه اخلاق به مسائلی مثل درستی و نادرستی امور، شناخت خیر و شر و بازشناسی فضائل می‌پردازد و فلسفه سیاسی، درباره دولت و رابطه‌اش با افراد و جوامع در کنار موضوعاتی نظیر عدالت، آزادی، دموکراسی، شهروندی، قانون، حاکمیت، برابری و... بحث می‌کند. این‌ها و فلسفه زبان، فلسفه علم، فلسفه حقوق و فلسفه هنر از مهم‌ترین فلسفه‌های مضاف هستند.

فلسفه را زندگی کنیم

فلاسفه تلاش می‌کنند به برخی پرسش‌های عمیق پاسخ دهند، اما فلسفه دانشی تقلیدی نیست. مهم‌ترین فایده فلسفه، حاکم کردن روش عقلانی در حل مسائل و استفاده از تفکر و تعقل است. فلسفه را باید زندگی کرد؛ زندگی‌ای که بر پایه تفکر، تعقل و فلسفه‌ورزی بنا می‌شود.

به تعبیر رهبر معظم انقلاب «فلسفه، شکل دادن فکر است، یاد دادنِ فهم کردن است، ذهن را به فهمیدن و تفکر کردن عادت دادن است».

در سده اخیر مکاتب شرقی و غربی تلاش فراوانی کردند دستگاه فکری و فلسفه خود را در میان عموم مردم ترویج کنند. از رمان‌های روسی تا فیلم‌های هالیوود، سرشار از اشارات و تلمیحات و بن‌مایه‌های فلسفه شرق و غرب بوده و هستند و مبانی فلسفی تمدن‌های بشری را در ذهن عموم مردم نهادینه می‌کنند.

امروزه فلسفه حتی به فرایند آموزشی کودکان نیز راه یافته و علاوه بر تولید محصولات فرهنگی و رسانه‌ای فلسفی با ادبیات کودک، جزئی از برنامه آموزشی کودکان از بدو آموزش‌پذیری شده است. چیزی که با تصورات معمول از فلسفه، به‌عنوان یک علم غامض، پیچیده و ناسازگار با فهم کودک همخوانی ندارد.

ریشه بسیاری از مشکلات جامعه ازجمله بخشی از مسائل هویتی و شکاف نسلی موجود میان نسل‌های جدید را باید در همین کم‌توجهی به تفکرمحوری و فاصله گرفتن این نسل از دستگاه فکری و عقلانیت حاکم بر فرهنگ اسلامی جست‌وجو کرد. چیزی که در آموزش و پرورش حافظه‌محور ما محقق نمی‌شود و نیازمند تحولات بنیادین است.

البته باید اذعان کرد فلسفه اسلامی نیز در این زمینه هنوز در ابتدای راه قرار دارد و با وجود تولید برخی محصولات انگشت‌شمار در این موضوع، تدوین مبانی فلسفه اسلامی با ادبیات عامه‌فهم در همه سطوح و نهادینه کردن عقلانیت و تفکرمحوری در آموزش، نیازمند عزمی جدی‌تر است.

خبرنگار: محمد ولیان‌پور

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.